رسانه ملی و تضعیف خانواده
شتاب تحولات فرهنگی و اجتماعی از ویژگیهای مهم عصر ارتباطات است. سرعت تبادل اطلاعات، مرزهای جغرافیایی و اعتقادی را درنوردیده و خانواده را با دگرگونیهایی روبهرو ساخته که این نهاد تا پیش از این تصوری از آنها نداشته است. از همین رو، در مواجهه با این تحولات، سردرگم، تنها و پراضطراب مینماید و سراسیمه در جستوجوی تکیهگاهی مطمئن است تا با دریافت تحلیلی دقیق و مشاهدهی افقی روشن، هم وضع خویش را به درستی بشناسد و هم مسیری به سوی آینده بگشاید.
جامعه ما افزون بر آنکه به تبع جامعهی جهانی مسیر تحولات را میپیماید، ضربآهنگ تحولات در آن، در پارهای زمینهها، تندتر و رساتر شنیده میشود. این تغییرات، به ویژه در دو سه سال گذشته، توجه بسیاری از کارشناسان را به خود معطوف ساخته و آنان را به بررسی ارتباط تحول در الگوی روابط خانوادگی و تغییر در الگوی مصرف کالاهای فرهنگی واداشته است.
با سیطرهی رسانهها و تبدیل شدن آنها به مهمترین ابزار گذران اوقات فراغت، نه تنها مرجعیت خانواده در انتقال ارزشها به نسل آتی رنگ باخته است، بلکه والدین رسانههای مدرن را به منزلهی یکی از مهمترین منابع خود برای آشنایی با شیوههای جامعهپذیر کردن فرزندان برگزیدهاند. از این رو، الگوی هویتپذیری نسل نو تا حد زیادی از اوقات فراغت و محصولات فرهنگی فراغتی تأثیر میپذیرد.
اگر امروزه با کاهش انگیزهی ازدواج و افزایش شمار دختران و پسران مجرد روبهرو شدهایم، که گاه در نگاهی تقلیلگرایانه به مشکلات اقتصادی بازگردانده میشود، بیش از هر چیز نشانِ تحولات فرهنگی و جایگزینی ارزشهای جهان مدرن ـفردگرایی و آزادی عمل (اباحهگرایی)ـ با ارزشهای ریشهدار پیشین, یعنی تمایل به پذیرش تعهد و همراهی است؛ چنان که رشد روزافزون طلاق بیش از هر چیز نشانِ تحولات هویتی نسل جدید و غلبهی تمایلات فردگرایانه و استقلالطلبانه بر ارزشهای گروهی و تقدس خانواده به شمار میآید.
رشد تکزیستی و ظهور پدیدهی تکزیستی دختران، به ویژه در کلانشهرها نیز که میتواند بستری مناسب برای رشد آسیبهای اجتماعی و اخلاقی باشد، به روشنی از تغییرات فرهنگی در مناسبات خانوادگی حکایت میکند که به سادگی نمیتوان از کنار آنها گذشت.
در این بین، تلویزیون به عنوان رسانهای مؤثر که امروزه حضوری پررنگ در خانواده دارد، سهم عمدهای از تغییرات را به خود اختصاص داده است. در جامعهی ایران، به دلیل بیرقیب بودن تلویزیون، این سهم دو چندان شده است. امروز در جامعهی ایرانی تلویزیون، به برکت برق رسانی به اقصی نقاط ایران، به مهمان ناخواندهی هر خانوادهی ایرانی بدل شده است؛ شاید کمتر محلی باشد که از نعمت برق محروم باشد و نتواند از لوازم این نعمت الهی بهره گیرد.
گسترش حضور این رسانه و عمق تأثیرات آن، نقل مجلس بسیاری از محافل کارشناسی و پژوهشی است. برخی بر تأثیرات مخرب آن تأکید دارند و برخی بر تأثیرات سازنده و بعضی دیگر نیز بر فاصلهی محصولات رسانهی ملی از اهداف و آموزه های اسلامی. در این نوشتار، بر آنیم با بررسی مجملی از آسیبهای رسانهی ملی در حوزهی خانواده، به بایستهی مناسبات رسانهی ملی و خانوادهی اسلامی بپردازیم.
آسیبشناسی رسانهی ملی
تأثیرگذاری تلویزیون بر نهاد خانواده از یک سو و حساسیت به وجود ارزشهای اسلامی در خانواده موجب شده است که پیامهای تلویزیونی با تأکید بیشتر مورد مداقه قرار بگیرند؛ گرچه رسانهی ملی به دلیل اینکه به نوعی صدای نظام جمهوری اسلامی قلمداد میشود، سعی داشته است ارزشهای دینی را به مخاطبان خود منتقل کند و در مقایسه با برنامههای تلویزیونی دیگر کشورهای اسلامی، برنامههای عفیفانهتری ارائه دهد، اما عملکرد آن در حوزهی خانواده انتقادهایی را نیز متوجه خود کرده است:
۱.تضعیف تمایز و هویت جنسی: در سالهای اخیر، فمینیسم با ورود به عرصهی هنر و فیلمسازی، سعی در از میان برداشتن تمایزات جنسیتی میان زن و مرد داشته و یکی از پیامهای پررنگ فمینیسم در رسانه همواره به این مورد اختصاص یافته است.
در فیلمها و سریالهای غربی این مورد به خوبی مورد مشاهده است. به نظر میرسد رسانهی ملی به دو صورت به رواج این ایده در برنامههای خود دامن زده است: از طرفی با پخش فیلمها و سریالهای غربی این پیام را به مخاطب خود القا کرده و از سوی دیگر با ساخت سریالهای ایرانی، که متأثر از فضای سریالهای غربی است، موجب تضعیف این تمایز گشته است.
صفحات: 1· 2