ماهاتما گاندی(رهبر انقلاب هند)
زن با اینکه به ظاهر درصدد آزادی برآمد ولی در خطر جدیدی قرار گرفت و آن خطر بازیچه قرار گرفتن و وسیله هوسرانی های مرد شدن است.
من ترجیح می دهم که نسل انسان نابود شود تا اینکه بماند و با تبدیل زن یا ظریفترین مخلوق الهی به یک وسیله عیاشی و شهوترانی مرد ، از هر حیوانی پست تر گردد.
به مناسبت هفته دفاع مقدس
«جای پای باران »
صمیمیت ونشاط مقام معظم رهبری
با رزمنده ها که بود گل از گلش می شکفت.
با همه گرم می گرفت و زود صمیمی می شد.
بچه های رزمنده هم هر وقت در کنار ایشان قرار می گرفتند سراز پا نمی شناختند.
سخنرانی ایشان در پادگان دو کوهه گرم شده بود که یکی احساس کرد باید تکبیر بگوید .
آقا تذکر داد که تکبیر نابجا رشته کلام را از دست سخنران خارج می کند .
یکی از بچه ها شیطنتش گل کرد و بلافاصله داد زد:تکبیر.
آقا لبخند ی زد ، گفت : سر به سر من پیر مرد می گذارید؟
صدای تکبیر او باز بلند شد .
آقا خنده اش گرفت. دو لشکر نیرو آنجا به صف ایستاده بودند، همه زدند زیر خنده .
آقا صلواتی فرستاد ، کنترل جمع را به دست گرفت و سخنرانی اش را ادمه داد.
برادر کبیری ( کتاب خاطرات سبز /ص99)
رهنمود
جایگاه مروارید در صدف است
و من آن مرواریدم که حریم خود را با صدف حجاب حفظ خواهم کرد.
25 شوال
شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
رئیس مذهب شیعه را به تمام شیعیان جهان تسلیت عرض می نماییم
برای زن مسلمان جایز نیست که روسری و پیراهنی بر تن
کند که بدنش را نپو شاند.
وسایل شیعه /ج 3
پشت دیوار ندامت
آنکه «کودک عفاف» را جلوی صدها گرگ گرسنه می برد و به تماشا می گذارد.
آنکه «یوسف زیبایی » را به چند سکه تقلبی و بدلی می فروشد ،.
آنکه بدون« لباس تقوا »به صحنه شعله ور گناه می رود.
روزی هم پشت دیوار ندامت می نشیند و اشک ندامت بر دامن حسرت میریزد.
سرانجام هم در آخرت ، در آتش بی پروایی و بی تقوایی خود خواهد سوخت.
آیا دیدن این همه طعمه های تباه شده وپشیمان کافی نیست که دیگران این راه را دوباره تجربه نکنند؟
به مناسبت هفته دفاع مقدس
«جای پای باران»
روحیه جهادی مقام معظم رهبری
گاهی وقت ها غیبش می زد ، نگران می شدیم .
چیزی نمی گذشت که با تنی خسته وچهره ای خندان ، پیدایش می شد . دوسه تا از بچه هایی که به جنگ های چریکی وارد بودند را بر می داشت و می رفت به قلب دشمن ، تا پشت جبهه ی آنها نفوذ می کرد.
شناسایی اش کامل بود ، محضر امام که جلسه می گذاشتند ،همیشه اطلاعات دست اولی داشت که می شد رویش حساب کرد.
حجه الاسلام ذوالنور
کتاب پرتوی از خورشید /ص117
به مناسبت هفته دفاع مقدس
«سنگر سازان بی سنگر»
چه بچه های با حالی و چه روزهای با صفایی و چه شب های آسمونی و قشنگی بود .
سرزمینی در یه قدمی بهشت : نه روستایی بود و نه شهری.
از سرزمین ملائک بودند و چند روزی مهمون این کره خاکی . اومده بودند تا تلنگری به دلهای زنگ خورده و غافل ما بزنند.
آنچه در دفاع مقدس گذشت ، قصه ی خون وخون ریزی ، توصیه های خشک و تو خالی واخمای تند وخشن نبود. راز قصه ی اونا، رنگ قصه گل بود و پروانه، تبسم و لبخند مرام رویشان و نماز واشک ، مسلک روح آسمونیشون بود.
یکی از مقر ها شون نزدیک خرمشهر بود . مقر شهید حجتی ، بیشترشون چهارده ، پانزده ساله بودند و راننده لودر وبلدوز. بهشون می گفتند جقله های جهاد ،خیلی ها شون از روستای ما حاجی آباد نجف آباد بودند.
بیشتر خاکریز های شلمچه تا جاده های کوه های حلبچه ، اینها را یاد شونه .
انگار جبهه ،خونه خاله شون بود. نه از ترکش می ترسیدند نه از تیر، اما از خدا خیلی حساب می بردند.
خدا رحمتشون کند. بیشترشون شهید شدند ، مثل محمد علی قیصری فرمانده هفده ساله مون .
اجر نمازشبشون و حماسه شون با خدا
انشاءالله هیچ وقت یادشون از دلمون نره
از کتاب جغله های جهاد (روایت سیره شهدا)
به مناسبت هفته دفاع مقدس
جای پای باران
مجموعه خاطرات از مقام معظم رهبری در دفاع مقدس
قرار بودآقای خامنه ای تشریف ببرند منزل یکی از علما ، قبل از آن ، دیدار با خانواده های شهدا بود که کمی طول کشید و یک ربع تأخیر پیش آمد.
آن عالم از علت تأخیر جویا شد وآقا توضیح داد که جریان دیدار با خانواده های شهدا یکی از محله ها ، متوجه شدند خانواده شهید دیگری هم آنجا زندگی می کند که سرزدن به ها، باعث تأخیر شد.
آن عالم به کنایه گفت: این کارها برای جذب قلوب ، بد نیست ¡ آقا نگاهی به او انداخت و با جدیت پاسخ داد:اسمش را هرچه دوست دارید بگذارید ، ولی بدانید اگر این خانواده های شهدا و خون های پاک عزیزانشان نبود، این عمامه بر سر بنده و جنابعالی قرار نداشت.
حجت اله الاسلام موسوی کاشانی
کتاب خاطرات سبز /ص143