به مناسبت شهادت امام محمد باقر علیه السلام
صلـوات خـاصــه امــام باقـــر علیــه السـلام:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ بَاقِرِ الْعِلْمِ وَ إِمَامِ الْهُدَى وَ قَائِدِ أَهْلِ التَّقْوَى وَ الْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِكَ اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ عَلَما لِعِبَادِكَ وَ مَنَارا لِبِلادِكَ وَ مُسْتَوْدَعا لِحِكْمَتِكَ وَ مُتَرْجِما لِوَحْيِكَ وَ أَمَرْتَ بِطَاعَتِهِ وَ حَذَّرْتَ مِنْ مَعْصِيَتِهِ فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أُمَنَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ .
___________________________________________________
امام باقــر علیه السلام فــرمــودند:
كسى كه واعظـى درونى نداشتـه باشد، موعظه هاى مــردم هرگز به او ســودی نمى رساند.
________________________________________________________________
این روزها، آسمان مدینه دیگر بار، در پس غروب غم، کز کرده است. بقیع، دوباره سیاه پوشیده است. و باز زخمی عمیق بر جگر شیعه.
این بار، پنجمین ناخدای کشتی ایمان، او که دریا دریا علم، از سینه اش جاری بود و واژه واژه عشق، از نگاهش سرازیر، او که از کلامش وحی می جوشید و از زبانش باران حدیث می بارید، چهره در خاک کشیده است؛ مظلوم و غریب.
نمی دانم چرا سرنوشت اهل بیت رسول صلی الله علیه و آله وسلم را با اشک و خون گره زده اند؟
کوچک بودی که عطش و آتش کربلای بزرگ جدت را دیدی و با آن نگاه کودکانه گریستی؛ آن هنگام که پدرانت را تشنه کام به خاک و خون کشیدند.
سر حسین علیه السلام را بر فراز نیزه ها به تماشا نشستی، تا به وقتش مراسم مرثیه خوانی صحرای عرفات را برای افشاگری بنی امیه وصیت کنی. ماندی تا دردها را روایت کنی و حدیث زخم بگویی.
فقه، تا همیشه وام دار روایت توست. دین، تا هماره مدیون مجاهدت توست.
و حالا، این تویی که در آغوش پدر سجاده نشینت در گوشه ی بقیع، آرام گرفته ای.
دیگر مدینه صدای نافذ تو را نخواهد شنید.
السـلام علیــک یا باقــرالعلم بعــد النبــی!
سـالـروز شهادت جانسـوز بنیــان گـذار نهضت علمی علــوی و شکافنــده علوم الهـی، نــوردیــده حضــرت زهرا سلام الله علیها، سپهـردانش وبینـش، امام محمـد باقر(علیــه السلام) را به محضر امام زمان(عج) و رهروان راه حقیقت تسلیت عرض می نماییم.