حساب دقیق نسبت به بیت المال
در زمان ریاست جمهوری ، حضرت آیه الله خامنه ای یک چک پنجاه هزار تومانی
برای نخست وزیر وقت
- مهندس میر حسین موسوی - ارسال می نمایند و می فرمایند:
این حداکثر پولی که ممکن است از بیت المیال در هزینه های شخصی بند ه
جابجا شده باشد،
کمتر از این است ، ولی شما این مبلغ را به حساب خزانه دولت واریز کنید
تا من مدیون بیت المال نباشم.
مهندس حمید میرزاده(تهران)
فضیلت ماه رجب(لیله الرغائب)
در اين زمينه امام كاظم (عليه السلام) نيز ميفرمايند: رجب نام نهري در بهشت است كه از شير سفيدتر و از عسل شيرينتر است. بنابراين هر كس يك روز از ماه رجب را روزه بدارد خداوند از آن نهر به او خواهد نوشاند.
همچنين در روايت ديگري نيز ميفرمايند: رجب ماه عظيمي است كه خداوند اعمال نيك را در آن چند برابر ميفرمايد و گناهان را در آن محو ميكند.
امام صادق (عليه السلام) نيز در مورد كرامت و فضيلت اين ماه ميفرمايد: آن گاه كه قيامت بر پا شود منادي الهي فرياد ميزند أين الرجبيون؟ كجايند آنان كه ماه رجب را گرامي داشتند و از آن بهرهها بردند از آن انبوه جمعيت، گروهي برخيزند كه نور جمالشان محشر را روشن كند بر سر آنان تاجهاي شاهي كه مرصع به در و ياقوت است قرار دارد و در طرف راست هر نفر از آنان هزار فرشته و در سمت چپ نيز هزار فرشته به او كرامت و تعظيم الهي را تبريك گويند؛ از جانب الهي ندا آيد
تأملی در ماه رجب
* یا من یعطی الكثیر بالقلیل: ای آن كه در مقابل اعمال اندك و ناچیز ما، پاداش بسیار عطا می نمایی.
معمولاً در معاملات دنیوی چون نفع شخصی مطرح است لذا هر كس سعی می كند كه نفعش حداكثر باشد (بنا به خوی كمال جویی آدمی). اما خداوند از خزانه فضل و كرم خویش معامله را انجام می دهد و نه بر اساس نفع شخصی. پس در مقابل كم ما، زیادت عطا می كند چون از خزانه غیب او چیزی كسر نمی شود و در واقع صفت رحمان، كریم و … درباره خداوند یك جنبه اش این است كه هر چه او خرج كند كسر نمی آورد.
* یا من یعطی من سئله. یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحننا منه و رحمة: ای كسی كه به هر نیازمند و حاجت مندی عطا می كنی، ای كه عطا می كنی به كسی كه تو را نمی خواند و از تو چیزی نمی خواهد و تو را نمی شناسد كه صاحب مهر و عطوفت و رحمت هستی.
مقام تكدی و گدایی آستان ربوبی، مقامی بس بزرگ است چون اگر انسان، گدای در خانه حق شد دیگر گدایی بنده ای مثل خود را نمی كند.
به قول صائب تبریزی:
دست طلب چو پیش كسان می كنی دراز
پل بسته ای كه بگذری از آبروی خویش
لذا آدمی اگر می خواهد گدایی و اعلام حاجت كند بهتر است كه نزد خود خدا برود و خوب هم گدایی كند تا نتیجه بگیرد. چون اگر یك بار یا دوبار پذیرفته نشدی، بالاخره تو را قبول می كنند.
صد بار اگر توبه شکستی باز آ این درگه ما درگه نومیدی نیست
و به قول معروف: گر گدا كاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟ پس اگر بتوان سائل آستان الهی شد و آدمی را به عنوان گدای در خانه پذیرفتند، خوشا به سعادت و به آن مقام.
” دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر كه كریم است و رحیم است و غفور است و ودود” (سعدی). مطلب دیگر آن كه خدا به آنهایی هم كه او را نمی خوانند و به فكر او نیستند، جود و كرم و عطا ارزانی می نماید، منتها آنچه كه به سائلان می دهد طبعاً ارزشمندتراست و در مقایسه با آنچه كه به تعبیری به خدانشناسان می دهد جلوه دیگری دارد. با این حال همه مشمول الطاف او هستند، همه بر سر سفره گسترده پر خیر و بركت او هستند.” ای كه از خزانه كرمت، گبر و ترسا وظیفه خور داری.”
* اعطنی بمسئلتی ایاك جمیع خیر الدنیا و جمیع خیر الاخره: عطا كن به من در مقابل خواهش و خواسته ام همه خیر دنیا و همه خیر آخرت را.
تا اینجا هر چه گفته شد در واقع زمینه سازی و مقدمه چینی بود برای بیان اصل حرف . چون قبلا گفته شد (یا من یعطی) و حال می گوییم (اعطنی) یعنی سر اصل موضوع رفته است. خوب حالا چه و چگونه بگوییم؟ این كه انسان حواسش موقع اعلام خواسته و نیاز جمع باشد و خود را گم نكند و یا كم و كسر نگوید كه بعداً مایه پشیمانی شود خیلی مهم است. شاید بارها برای شما پیش آمده باشد كه با كسی حرفی، صحبتی داشته اید اما بعد با خود گفته باشید كه ای كاش این و آن را هم می گفتم یا نمی گفتم. در اینجا نیز با همان لحن و حالت گدایی آستان ربوبی می گوییم عطا كن. و این عطا كن را سفت و محكم می كنیم با ” ایاك". چون فقط اوست كه می تواند این خواسته را برآورده سازد.
این كه می گویند از خدا كم نخواهید در ظاهر ممكن است جمله ساده ای باشد ولی واقعاً كارساز است چون خداوند متعال فرموده كه: اجابت می كنم خواسته دعا كننده را (اجیب دعوة الداع اذا دعان)؛و ظرافت كار در اینجاست كه دوبار كلمه ” جمیع” را آورده، یعنی هم برای دنیا و هم برای آخرت و بدین ترتیب هیچ چیزی را كم و كسر نگذاشته است؛ به این می گویند خواستن و طلب نمودن.
* واصرف عنی بمسئلتی ایاك جمیع شر الدنیا و شر الاخره. فانه غیر منقوص ما اعطیت: و دور كن از من بنا برخواسته و خواهشم جمیع شر و بدی دنیا و شر و بدی آخرت را، زیرا هر چقدر تو عطا كنی (از خزانه فضل و كرمت) كم نمی شود.
در این دعا اول خوبی ها و خیرات را طلب نمودیم و حالا طلب می كنیم كه بدی ها از ما دفع گردد.
در دنیا ما امور شر و خلاف و منفی و … زیاد داریم، ولی در آخرت مقصود از شر و بدی انعكاس اعمال ماست. جالب است كه كلمه عطا و مشتقات آن در تمام طول دعا آمده و این صفت خداوند همواره تذكر و یادآوری شده است.
* و زدنی من فضلك یا كریم: و بیفزا برای من از فضل و بخشش.
حالا تمام خواسته ما به طور تمام و كمال مطرح شده اما برای اطمینان بیشتر و محكم كاری كلمه ” زدنی” را هم آورده یعنی سوای آنچه گفتیم و نگفتیم و هر چه كه خواستیم و نخواستیم، آنچه را كه ما از قلم انداخته ایم و تو صلاح می دانی آن را نیز اضافه كن؛ چرا كه تو صاحب فضل و كرم هستی. چون جهان مادی ما نسبی است لذا عقل و فهم و درك ما هم نسبی است و ممكن است در این گیرودار دعا و اعلام حاجت و نیاز چیزی از خاطر ما برود و یا موضوعی باشد كه به صلاح ما باشد منتها بی اطلاع باشیم بنابراین با این كلمه ” زدنی” حجت را تمام می كنیم و بقیه كارها را نیز به دست خدا می سپاریم و این راه و رسم سائلی است كه می خواهد از خداوند چیزی را طلب كند. اگر دقت كنیم می بینیم سه كلمه امری آورده كه جنبه خواهش و دعا دارد: 1- اعطنی (عطا كن، ببخش) 2- واصرف (دور كن، دفع كن) 3- زدنی (زیاد كن، بیافزای) در حقیقت به نوعی خاصیت جذب خوبی ها و دفع بدی ها هم در دعا مطرح شده است كه خود جنبه تربیتی دارد. حال مثالی می زنیم: فرض كنید یك پدری می خواهد به یك مأموریت دور و طولانی برود. هنگام خداحافظی با خانواده، فرزندش بهانه می گیرد. داد و فریاد و گریه می كند كه باید مرا هم با خود ببری اما هرچه برایش توضیح می دهند كه نمی شود، ابتدا قبول نمی كند ولی در نهایت می پذیرد كه به شرط آوردن یك هدیه خوب و مناسب به همراه پدر نرود و در خانه بماند.
اكنون پدر از فرزند سئوال می كند كه دوست داری چه چیزی برایت بیاورم ؟ اگر او در جواب پدر بگوید مثلاً فلان لباس یا اسباب بازی را بیاور، خوب تكلیف پدر معلوم می شود ولی اگر بچه هوشیار و زرنگ باشد می گوید: پدر! هر چه خود دیدی برای من خوب و مناسب است همان را بیاور. این پدر هنگام خرید برای فرزندش، جمله او را به یاد می آورد و خرید كردن برایش دشوار می شود. به عبارتی این یعنی همان نقش ” “زدنی” در دعا. اینجاست كه پدر وسواس و توجه خاصی را مبذول می كند تا هدیه ای بخرد كه مورد قبول فرزند قرار گیرد؛ پس سعی می كند كه بهترین و مفیدترین ها را برای او بخرد.
حضرت امام صادق(ع) به آن شخص فرمودند حالا با دست چپ محاسن خود را بگیر و انگشت نشانه دست راست را به طرفین حركت بده و این دعا را بخوان:
* یا ذالجلال و الاكرام یا ذالنعماء والجود یا ذاالمن و الطول حرم شیبتی علی النار: ای صاحب جاه و جلال و اكرام، ای صاحب نعمتها و جود و بخشش، ای كسی كه بر ما منت می گذاری و (حاجات ما را برآورده می سازی) و ای بلند مرتبه سخاوتمند، آتش جهنم را بر موی سفید من حرام گردان.
در این قسمت از دعا ما می گوییم خدایا هر چه خواستیم و نخواستیم باز هم به كنار، یك چیزی هم این آخر دعا می خواهیم كه خیلی مهم است و آن این كه خدایا آتش را بر این موهای ما حرام گردان. چرا گفته بر موها حرام كن و نگفته مثلاً آتش را بر دست و یا پا و زبان و یا … حرام كن؟ این هم از آن نكته ها و صفاتی است كه یك سائل خوب و با حواس و یك گدای هوشیار باید دارا باشد. چون حساس ترین عضو بدن در مقابل آتش همین “مو” است لذا اگر آتش بر موها حرام شود طبیعتاً تمام اعضاء از سرتا پا در امان خواهد بود و دیگر خبری از سوختن نیست؛ و به این می گویند دعا، به این می گویند درخواست و به این می شود گفت گدایی در خانه خدا كه حقیقتاً چه گدایی با صفایی است. تكان دادن دست به طرفین می تواند نشانه ای از زار بودن اوضاع، و گریه و پشیمانی و ندامت فرد باشد و شاید به این ترتیب، دعا می خواهد بگوید كه خدایا با دست راست كه دست بیعت و قسم است با تو پیمان می بندم و قول می دهم كه مرتكب اعمال زشت نشوم. پس به ما رحم كن و ما را ببخش. برحمتك یا ارحم الراحمین. آمین یا رب العالمین.
پی نوشت:
1- كتاب نشان از بی نشانها؛ ج 1، صص277- 276.
خرمشهر را خدا آزاد کرد
خرمشهر به دلیل واقع شدن در محل تلاقی رودخانه کارون و اروندرود از شمال به اراضی شوره زار دشت آزادگان، از شرق به شادگان، از جنوب به رودخانه کارون و شهر آبادان و از غرب به کشور عراق محدود میشود. و از طرف دیگر رودخانه کارون این شهر را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کرده است.
تاریخنویسان خرمشهر را بازمانده شهر «بیان» (معرب پیان) میدانند که تا سده چهار هجریقمری آثاری از آن بر جا بود. این شهر در زمان حکومت شیخ خزعل به دلیل اینکه قسمت عظیمی از سواحل شهر در بیشتر روزهای سال به علت جزر و مد دریا به رنگ قرمز درمیآمد «محمره» نام گرفت و در سال 1314 خورشیدی به نام «خرمشهر» تغییر یافت هرچند که در زمان جنگ تحمیلی با عنوان «خونین شهر» هم از آن یاد میشد.
اسوه مقاومت
خرمشهر حدیث مقاومت و جانبازی دلیرمردان، سمبل شجاعت، پایمردی و سند افتخار ملتی است که برای دفاع از حیثیت خود از جوانان برومند خویش گذشتند تا بر دروازه شهر خونین، برای همیشه تاریخ حجله فتح و ظفر ببندند.
خرمشهر تاریخ مجسم و نمونه عینی صلابت و استواری جوانان جان بر کفی است که صادقانه و بیریا و گمنام به استقبال شهادت رفتند چرا که معتقد بودند مرگ سرخ به از زندگی توام با ذلت و خواری است.
خرمشهر حدیث به معراج رفتگانی است که با خون وضوی عشق ساختند و ققنوسوار در آتش عشق دفاع از میهن اسلامی سوختند و با دشمن نساختند.
خرمشهر دفتری است ناگشوده و نانوشته که اوراق زرین آن را باید با خون نگاشت چرا که آن سرزمین مقدس، قدمگاه مردان شیردلی بوده است که با عشق مقدس به استقبال مرگ رفتند.
تاریخ پر فراز و نشیب خرمشهر سرشار از حماسههای غرورآفرین و مقاومت دلیرمردان ایرانی است که با شور و شوق وصفناپذیر به استقبال خطر رفتند و جان بر کف ماندگارترین و حماسیترین لحظههای تاریخ را به نام خود و ایران در برگهای زرین تاریخ قرن ثبت کردند. مهمترین برهههای تاریخی که بر خرمشهر گذشته است را میتوان در این چند فصل خلاصه کرد.
1- سال 1217 (هجری-شمسی) این شهر بندری نخستین بار به تصرف ارتش عثمانی قرار گرفته و «محمره» نامیده شد.
2- سال 1320 (هجری- شمسی) همزمان با جنگ جهانی دوم این شهر به تصرف ارتش انگلستان درآمد و چندین سال طول کشید تا خرمشهر دوباره خرمشهر شد.
3- سال 1359 در 31 شهریور ماه سردار دروغین قادسیه (رژیم بعثی عراق) با هدایت و حمایت امریکا و دیگر کشورهای غربی و شرقی با خیال تصاحب 3 روزه خوزستان به این شهر حمله کرد اما با مقاومت مردم و فرزندان خرمشهر در دستیابی سریع به اهدافش و اشغال سه روزه خوزستان ناکام ماند.
34 روز مقاومت
31 شهریور 1359 خرمشهر زیر آتش سنگین ارتش عراق قرار گرفت. انبوهی از آتش خمپارهها و توپهای دشمن روی شهر باریدن گرفت. همه غافلگیر شده بودند و حیران، شهر در آتش میسوخت و صدای انفجار لحظهای قطع نمیشد. طولی نکشید که بیمارستان پر شد از انبوه مجروحان و شهدا. زنان و کودکان و سالخوردگان آواره بیابانها و جادهها شدند و مردم به خصوص جوانان روی به مسجد جامع و دیگر پایگاهها آوردند تا برای مقاومت سازماندهی شوند.
مسجد جامع خرمشهر نقش اساسی در این مدت داشت: مرکز پشتیبانی، امداد و اطلاعات جنگ، توزیع اسلحهها، ساخت بمب دستی، توزیع غذا، توزیع نیروهای اعزامی، استقرار بیسیم مادر، مقر فرماندهی و در واقع مسجد جامع مثل مادری بود که فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته بود. و مانند قلبی بود که علیرغم تلاش دشمن در تخریب مراکز نظامی و پشتیبانی شهر با سلاحهای دوربرد تا آخرین ساعتها میتپید و تلاش فرزندان خرمشهر همچون محمد جهانآرا، بهروز مرادی، احمد شوش، بهنام محمدی، امیر رفیعی، محمددشتیزاده، نورانی و… و یاران اندک آنان اگر چه نتوانست خرمشهر را نجات دهد ولی دشمن را در دستیابی سریع به اهدافش ناکام گذاشت تا اینکه پس از سی و چهار روز پایداری و مقاومت در چهارم آبان 1359 (هـ.ش) خرمشهر، خونین شهر شد و به دست دشمن افتاد.
578 روز اسارت
خرمشهر یکی از استراتژیکترین بنادر خاورمیانه و از بنادر صادراتی و وارداتی ایران به دلایل بسیاری از جمله موارد ذیل به مدت 19 ماه در اشغال متجاوزان عراقی بود.
1- موانع طبیعی، وجود چند رودخانه پرآب از جمله کارون، کرخه، اروندرود و نیز وجود نخلستانهای وسیع و همچنین دشتهای شنی و رملی بزرگی همچون دشت عباس و غیره و نیز باتلاقهای غیرقابل دسترسی.
2- استحکامات نظامی دشمن، مانند سیمهای خاردار حلقهای، میدانهای گسترده مین، کانالهای مصنوعی پر از آب، پدافندهای هوایی و زمینی مستقر در منطقه.
3- اهمیت این شهر و تأثیر آن در روحیه ارتش عراق و خللناپذیر نشان دادن اراده فرماندهی نظامی و نیز جایگاه آن در دفاع از شهر بصره.
4- تجهیزات و امکانات رفاهی دشمن در این منطقه نشان میداد رژیم بعثی عراق خرمشهر را به عنوان نماد پیروزی خود در جنگ به حساب آورده و قصد داشت به هر قیمت، این شهر را در تصرف نیروهای خویش نگهدارد.
5- باز پسگیری خرمشهر میتوانست از نظر سیاسی تأثیر زیادی در منطقه و معادلات بینالمللی داشته باشد و مواضع و حمایت کشورهای حامی «صدام حسین» را نیز تحتالشعاع خود قرار دهد.
اما سرانجام به لطف خداوند متعال و مساعدت همه مردم به ویژه رزمندگان و شش هزار شهید در خون غلتیده نبرد بزرگ و سرنوشتساز و غرورآفرین بیتالمقدس با رمز یا علیابنابیطالب(ع) در چهار مرحله با هدف آزادسازی خرمشهر اجرایی شد.
مرحله اول: 57 گردان از سپاه ارتش در قالب سه قرارگاه عملیاتی (قدس در شمال- خاتم در مرکز، نصر در جنوب) تحت فرماندهی قرارگاه کربلا در تاریخ 10/2/61 عملیات را شروع کردند و رزمندگان با عبور از رودخانه کارون موفق شدند قسمتی از جاده اهواز- خرمشهر را فتح کنند.
مرحله دوم: در شامگاه 16/2/61 این عملیات با هدف پیشروی قرارگاه فتح و نصر به سمت مرز عراق آغاز شد که علاوه بر بخش دیگر جاده اهواز- خرمشهر مناطقی همچون جفیر، پادگان حمیر و هویزه آزاد شدند.
مرحله سوم: در تاریخ 19/2/61 مرحله سوم عملیات آغاز شد اما به دلیل هوشیاری دشمن و تمرکز نیرو در خطوط پدافندی، رزمندگان در انجام مأموریت توفیق نیافتند و تکرار این عملیات در روز بعد نیز به شکست انجامید.
مرحله چهارم: در تاریخ 1/3/61 مرحله چهارم با هدف آزادسازی خرمشهر با رمز یا محمدبنعبدالله (ص) آغاز شد و در برابر تک سریع و غافلگیرانه رزمندگان اسلام و درگیری شدید بین قوای ایرانی و نیروهای عراقی خرمشهر از لوث متجاوزان تطهیر و به طور کامل آزاد شد و پرچم پرافتخار ایران برفراز مسجد جامع و پل تخریب شده خرمشهر به اهتزاز درآمد.
فتح خرمشهر
خبر آزادی خرمشهر آنچنان شگفتآور بود که در سراسر میهن اسلامی ما مردم را به وجد آورد. با اعلام خبر فتح خرمشهر مردم ایران بسان خانوادهای بزرگ که فرزند از دست رفته خود را بازیافته اشکهای شادی و شعف خود را نثار روح شهدای حماسهآفرین صحنههای شورانگیز این نبرد کردند.
برای پیبردن به عظمت این نبرد حماسی کافی است بدانیم که نیروهای متجاوز عراق پیش از نبرد سرنوشتساز رزمندگان ما برای آزادی خرمشهر در اطلاعیهای به نیروهای خود دستور داده بودند که دفاع از خرمشهر را به منزله دفاع از بصره، بغداد و تمام شهرهای عراق محسوب دارند.
فتح خرمشهر ضربهای سهمگین و کمرشکن به توان رزمی و جنگ طلبیهای دشمن مهاجم وارد ساخت که در یک تحلیل فشرده باید گفت: فتح خرمشهر باعث شد تا توازن نظامی مورد نظر امریکا در منطقه خاورمیانه بر هم بخورد.
به دنبال فتح خرمشهر وزیر امور خارجه «اسبق» امریکا (الکساندر هیک) رسماً در شورای امور خاورمیانه وزارت خارجهشان گفت: پیروزیهای اخیر ایران در جنگ با عراق برای امریکا نگرانکننده است و منافع غرب خصوصاً امریکا را در منطقه به خطر انداخته است.
آزادی خرمشهر مرهون ایثار کسانی است که مسجد جامع را پایگاه مقاومت مردمی کردند و شش هزار شهید در خون خود غلتیدندتا تاریخ حماسه خرمشهر جاودانه بماند. همچنان که پس از 27 سال خاطره شیرین آزادسازی خرمشهر در اذهان ملت ایران همچنان غرورآفرین است و یاد همه آنان که با چهرههای غبارگرفته از خاک خونینشهر در حالی که لبخند پیروزی بر لب داشتند در مسجد جامع جمع شده و یاد فاتحان خرمشهر، شهید محمد جهانآرا، شهید حسین خرازی، زندهیاد حاج احمد متوسلیان، شهید مهدی باکری، شهید حسن باقری، شهید صیادشیرازی، شهید احمدکاظمی و… را گرامی میداریم.
آری سوم خردادماه یادآور حماسهای پرشکوه از تجلی قدرت ایمان و عظمت اراده رزمندگان فداکاری است که با عینیت بخشیدن به مفهوم والای ایثار و از خودگذشتگی آزادی خرمشهر را به ارمغان آوردند که همواره در تاریخ کشور این ایثارگریها، رشادتها و حماسههای پرشور فراموش نشدنی است.
آن روزها پیر جماران و فرمانده کل قوا به مناسبت این پیروزی چنین فرمودند:
فتح خرمشهر فتح خاک نیست، فتح ارزشهای اسلامی است، خرمشهر شهر لالههای خونین است، خرمشهر را خدا آزاد کرد. مبارک باد بر ملت عظیمالشأن ایران این چنین فرزندان سلحشور و جان بر کفی که نام آنان و کشورشان را جاویدان کردند و مبارک باد بر اسلام بزرگ این متابعانی که در دو جبهه با دشمن باطنی و دشمنان ظاهری پیروزمندانه و سرافراز امتحان خویش را دادند و برای اسلام سرافرازی آفریدند.
و چه زیبا فرمود خلف شایسته او فرمانده کل قوا مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) که:
«حماسه فتح خرمشهر و عملیات عظیم بیتالمقدس در این کشور خواهد ماند، هم در آن روزی که این حادثه اتفاق افتاد، هم هر وقت که این گونه حوادث برای افکار مردم تشریح گردد»
فرا رسیدن سوم خردادماه سالروز فتح شهر عشق و شهادت، خونینشهر- خرمشهر قهرمان و روز مقاومت،ایثار و پیروزی بر امت حزبالله مبارکباد.
تصا ویر خرمشهر از اشغال تا آزادی
عراقیها در حال عبور از اروند رود ـ آغاز جنگ
درگيري در جلوي مسجد جامع خرمشهر
درگيري در خيابانهاي خرمشهر
رزمندگان مدافع خرمشهر
پیکر پاک یک نوجوان شهيد
سربازان عراقی خوشحال از پیروزی
آغاز عمليات بيت المقدس و رهايي خرمشهر
پيش به سوي خرمشهر
رسيدن به دروازه خرمشهر
ورود به خرمشهر
اسرای عراقی
در جریان فتح خرمشهر نوزده هزار سرباز عراقی به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند
مسجد جامع خرمشهر در روز آزادسازی این شهر
خرمشهر آزاد شد
پدر معنوی
هیچکس به من نگفت : که رابطه شما با ما ، رابطه پدر و فرزندی است. شما چون پدری مهربان و دلسوز در فکر آسایش و راحتی ما و پناهگاه همه مردم در لحظات خطر هستید. اگر محبت پدرانه شما نبود هیچکس به عنوان پناه به سراغ شما نمی آمد. اما از این صمیمیت برای ما در آن دورانی که دنبال پناه بودیم ، چیزی نگفتند. اکنون دریافته ام که تا حال ، فرزند خوبی برای این پدر بزرگوار نبوده ام و اینک دنبال راه چاره و جبران گذشته ام. چقدر دیر فهمیدم که پدر معنویم از دست گناهان فرزندش ، غمناک می شده و برای او استغفار می کرده. ای کاش می توانستم غمی از غمهایش بکاهم و لبخند رضایت را بر لبان مبارکش بنشانم. ای کاش می دانستم که از همان لحظه به تکلیف رسیدنم ، منتظر من هستی تا با تو آشنا شوم و با شما آشتی کنم تا دستم را بگیری و به آسمان ها ببری تا مرا به خدا براسانی و از شیطان نجاتم دهی و از این آشنایی ، به سعادت خود نزدیکتر شوم.
گلی از بوستان ولایت
الگوی ساده زیستی
علقمه گويند: بر على (ع) وارد شديم در پيش آن حضرت طبقى بافته شده از ليف خرما بود، در ميان طبق دو گرده نان جوين مشاهده كرديم، نخاله آرد جو بر روى نانها آشكارا ديده مىشد، على نان را برداشت و بر روى زانوى خود گذاشت تا آن را بشكند . آن گاه با نمك ميل فرمود . به كنيزى كه نامش فضه بود گفتم چه مىشد اگر نخاله اين آرد را براى على (ع) مىگرفتى؟ در اين هنگام اميرالمؤمنين (ع) تبسم نموده فرمود: من خودم دستور دادهام نخالهاش را نگيرد . گفتم براى چه يا على؟ ! فرمود: زيرا اين طور نفس بهتر ذليل مىشود و مؤمنان به من پيروى خواهند كرد تا وقتى كه به اصحاب ملحق شوم . (انوار نعمانيه، ص18)