سه صافی سخن
شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت: گوش کن می خواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو می گفت:
همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از این که تعریف کنی، بگو آیا حرف ات را از میان سه صافی گذرانده ای یا نه؟
اول از میان صافی واقعیت، آیا مطمئنی چیزی که تعریف میکنی واقعیت دارد؟
آن شخص پاسخ داد: نه ! من فقط آن را شنیده ام، شخصی آن را برایم تعریف کرده است.
همسایه سری تکان داد و گفت: ببین حتما آن را از صافی دوم یعنی خوشحالی گذرانده ای. یعنی چیزی را که میخواهی تعریف باعث خوشحالی ام می شود؟
-دوست عزیز فکر نمیکنم تو را خوشحال کند.
بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمی کند، حتما از صافی سوم یعنی فایده رد شده است. آیا چیزی که میخواهی تعریف کنی برایم مفید است و به درد ام میخورد؟
-نه به هیچ وجه!
همسایه گفت: پس این حرف را که نه از واقعیت آن مطلع ای، نه خوشحال کننده است و نه مفید پیش خود نگه دار و سعی کن خودت هم فراموش اش کنی.
تو تویی
تو تویی …
تو دوست داشتنی هستی اگر …
دردهایت تو را از دیدن دردهای دیگران کور نکرده باشد.
تو زنده هستی اگر…
امیدهای فردا برایت بیشتر از مشکلات دیروز اهمیت داشته باشد.
تو با شرافت هستی اگر…
آبروی دیگران را مانند آبروی خودت محترم بدانی.
تو آزاد هستی اگر…
تو خودت را کنترل کنی نه دیگران را.
تو بخشنده هستی اگر…
بتوانی به همان زیبایی که می گیری، به دیگران ببخشی.
تو مهربان هستی اگر…
وقتی دیگران مرتکب اشتباهاتی می شوند که تو هم در خود سراغ داری، آنها را ببخشی.
تو شاد هستی اگر…
گلی را ببینی و به خاطر این زیبایی خدا را شکر کنی.
تو زیبا هستی اگر…
احتیاج به آیینه نداشته باشی تا این را به تو بگویند.
تو ثروتمند هستی اگر…
هیچگاه بیش از آنچه داری نیاز نداشته باشی.
امام علی علیه السلام و علم ریاضیات
حضرت علی علیه السلام علاوه بر تسلطی که در هر علم داشته در علم ریاضیات نیز ید طولانی داشتند. روزی آن حضرت در حالی که پا در رکاب گذاشته بود، شخص یهودی ریاضی دانی از آن حضرت سوال کرد: آن کدام عدد است که دارای کسور تسعه نباشد. یعنی بر 2 ،3، 4، 5، 6، 7، 8 و 9 قابل تقسیم باشد بدون اینکه کسری داشته باشد. حضرت در همان حالیکه پایش در حلقه رکاب بود، فورا فرمود: ایام هفته(7) را به ایام سال (360) ضرب کن تا عدد مطلوب تو بدست آید و سوار گشته به راه افتاد. بعد یهودی حساب کرده و حساب را موافق یافت. حسابش این چنین است که اگر ایام هفته (7) را به ایام سال (360) ضرب نمایند، می شود: (2520) که این عدد را اگر بر 2 ،3، 4، 5، 6، 7، 8 و9 تقسیم کنند، نصفش 1260، ثلثش 840، ربعش 630، خمسش 504، سدسش 420، سبعش 360، ثمنش315 و تسعش 280 می شود.
زینب،الگوی علم و دانایی
در مقام علم لدنی زینب(سلام الله علیها)؛همین اندازه بس است که حضرت سجاد (علیه السلام)
به علم او تصدیق فرمود:
«انت بحمدالله عالمه غیر معلمه فهمه غیر فهمه
عمه جان زینب(سلام الله علیها)!بحمدالله دانش تو دانش الهی است نه خواندنی و وصف کردنی.
چشمه ی فهمی که در قلب شریف تو جاری است از منبع فیض الهی است و براستی
خطبه ای که در کوفه و شام انشاء فرمودی که فحول علما و کاملین از رسیدن به اول درجه
از معارف آن عا جزند؛
برای اقرار به عجز از ادراک بزرگی مقام علمی آن مخدره کافی است.
آن سرور رعنا؛دخت علی (علیه السلام)عالمه ی غیر معلمه ای بود که نظیر نداشت.
مناقب او از حیث علم و تقوی و ملکات فاضله و خوارق عادات ؛دوش به دوش برادرش حسین است.
عزم طلبگی
یادم هست در یکی از این مراسم،وقتی که مردم در حال سینه زنی بودند
؛من با اینکه نوجوان بودم؛با این اشعار شروع به
خواندن نوحه کردم که:شمر گفتا به حسین؛
حال دوران من است؛روز جولان من است.
شه دین گفت :که این وعده جانان من است؛عید قربان من است.
در زمانی که من این نوحه ها را می خواندم؛شیخ
محمد علی دانشوری که بزرگ و روحانی روستا بود
و در آن جلسه حضور داشت؛
به من گفت:حاضری به قم بروی و درس حوزه بخوانی؟
بعد از اینکه رضایت من را دید؛نامه ای به شیخ علی اصغر قزوینی در
قم نوشت.موقعی که با پدرم در این مورد صحبت کردم ابراز رضایت کرد.
خاطره خواندنی از آیه الله آزاد قزوینی
آیا می دانید.....
چه چیزهایی باعث فقر می شود؟
*زنا کردن
*دشنام دادن
*کثرت حرام خوردن
*خیانت کردن به مسلمانان
*غنا
*خوابیدن میان نماز مغرب و عشاء وخوابیدن قبل از طلوع آفتاب
حضور قلب در نماز
می توان نماز را به پیکر انسان تشبیه کرد. بدن دارای اجزای مختلفی است. اجزای تزئینی
بدن مانند ابرو و موی سر می باشد. اعضائی در بدن وجود دارد مانند دست، پا و چشم که
با نبود آنها بدن ناقص است. اعضائی نیز وجود دارد مانند قلب و ریه که با نبود آنها مرگ انسان
حتمی است. ولی همه آنها با جان و روان دارای حیات اند.
در نماز هم مستحبات، واجبات و ارکان جایگاه سه مورد فوق را دارند و حضور قلب،
جان و روان نماز است. لذا امام سجاد علیه السلام می فرمایند:
«از نماز همان مقدار قبول می شودکه با حضور قلب همراه باشد.»
محجه البیضاء ج1 ص 325
مناجات امام سجاد علیه السلام
اَصْمعی یکی از اصحاب امام سجاد می گوید: «در شبی مهتابی اطراف خانه خدا طواف می کردم. صدای زیبا و غم انگیزی گوش مرا نوازش داد. به دنبال صاحب صدا رفتم تا این که جوانی را دیدم که دست در پرده خانه کعبه افکنده و چنین مناجات می کند: ای پروردگار من، چشم های بندگان در خواب فرو رفته و ستارگان آسمان یکی پس از دیگری سر به افق مغرب گذاشته و از دیده ها پنهان گردیده و تو خداوند زنده و قیّومی هستی که هرگز خواب تو را فرا نمی گیرد. در این دل شب پادشاهان درِ قصرهای خود را بسته و نگهبان گمارده اند و تنها دری که برای نیازمندان گشوده است درِ خانه توست و من اکنون، با تهی دستی به درگاه تو امید بسته ام…». اَصمعی گوید: «آن قدر این جوان مناجات کرد که بی هوش شد و به روی زمین افتاد. چون نزدیک او رفتم و به دقت به صورتش خیره شدم، متوجه شدم او زین العابدین امام سجاد است».