ترتیل دلنشین
یک روز در حالی که از کنار مسجد النبی (ص) می گذشتم
بسیار تحت تأثیر قرائت امام جماعت مسجد النبی قرار گرفتم.
در آن لحظه ، جوانی را دیدم ، که به من گفت :
چیزی فکر شما را به خود مشغول کرده است ؟
گفتم آری ترتیل زیبای امام جماعت.
ایشان گفت : یک روز بعد از نماز پیش امام جماعت مسجد رفتم و همین مطلب
را عنوان کردم و از او درخواست کردم در صورت امکان
نوار کاست محتوی ترتیل خودش را به من بدهد.
ایشان از من پرسد : اهل کجایی ؟ گفتم : ایران.
اوگفت : ترتیل امام جمعه تهران (سید علی خامنه ای) به مراتب از ترتیل من بهتر است.
حجه الاسلام جلالی
برازندگی لباس نظامی
روزی در محضر مقام معظم رهبری بودم که فرمودند : من در زمان جنگ ، همیشه با لباس نظامی در جبهه ها حاضر می شدم .
اما تردید داشتم که آیا مصلحت همین است که من لباس پیغمبر (ص) را کنار بگذارم و این لباس نظامی را بپوشم یا باهمان لباس روحانی در جبهه ها حضور پیدا کنم؟!
یک روز پنجشنبه که از جبهه به منظور شرکت در نماز جمعه به تهران آمدم برای دادن گزارش مستقیما از فرودگاه به جماران رفتم،
امام (ره) در پشت پنجره ایستاده بودند. من مشغول باز کردن بند پوتین ها شدم و این کار مدتی طول کشدید .
چون وارد اتاق شدم و دست امام را بوسیدم ، ایشان دستی به شانه من زدند و فرمودند:
زمانی پوشیدن لباس سربازی در ایران عرف ما خلاف مروت بود، ولی الان می بینم برازنده شماست!
با این کلام دلربای امام ، تردید از دلم بیرون رفت و همیشه از پوشیدن لباس نظامی لذت می بردم.
حجه الاسلام ذوالنوری ( فرمانده تیپ مستقل 14 امام صادق (ع))
رقت و نور قلب از نظر آیت اله مصباح یزدی
وَاسْتَجْلِبْ نُورَ الْقَلْبِ بِدَوَامِ الْحُزْنِ؛ 1
امام باقرعليهالسلام در اين فراز ميفرمايند: «براي دريافت نور قلب از دوام حزن استفاده كن!» يعني اگر ميخواهي قلب تو نوراني شود سعي كن هميشه حزن داشته باشي. درباره اين جمله سؤالاتي مطرح ميشود كه در حدي كه خداي متعال توفيق دهد توضيحاتي عرض ميكنم. برخي از سؤالاتي که در اين باره ميتوان مطرح کرد عبارتاند از: قلب چيست؟ نور قلب يعنيچه؟ منظور حضرت از اينكه ميفرمايند: «انسان بايد هميشه حزن داشته باشد» چيست؟ اين حزن نسبت به چيست؟ آيا هر حزني مطلوب است؟ آيا اسلام ميخواهد مردم هميشه غمگين و افسرده باشند يا ميخواهد مردم شاد و بانشاط باشند؟ و بالاخره رابطه بين حزن و نور قلب چيست؟
معنا و مفهوم نور قلب
قلب در اصطلاح قرآن و روايات دستكم دو بعد مختلف دارد؛ يكي بعد ادراكي است و ديگري بعد گرايشي. قرآن در بعد ادراکي ميفرمايد: «فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُور؛ِ2 چشمها نابينا نميشوند اما دلهايي كه در درون انسانها هستند نابينا ميشوند.» مقصود از نابينايي در اينجا نابينايي ظاهري نيست و الا چشم ظاهري هم مسلماً نابينا ميشود؛ بلکه مقصود کوري قلب است. قرآن كوري حقيقي را کوري دل ميداند. با توجه به آيه مذکور، قرآن براي قلب انسان چشم قائل است که گاهي اين چشم، باز است و حقايق را ميبيند و گاهي نابينا ميشود. بنابر آنچه در قرآن آمده يکي از ويژگيهاي اين چشم اين است که اگر چشم دل کسي در دنيا نابينا شد در آخرت هم نابينا محشور خواهد شد3 و اين درد بسيار بزرگي است که انسان در صحنهاي محشور شود و بداند در آن صحنه، ديدنيهاي زيادي وجود دارد ولي به دليل نابينايي، نتواند ببيند.
بنابر آنچه در روايات آمده است اين قلب داراي گوش نيز هست و علاوه بر چشم و گوش، نورانيت و ظلمت هم دارد. «نور» در قرآن كاربرد بسيار وسيعي دارد؛ قرآن خود را نور معرفي ميکند (قَدْ جَاءكُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ)4 و همچنين از خدا به عنوان نور آسمانها و زمين ياد مينمايد (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ).5 در آيهاي ديگر به نورهايي که براي مؤمنان قرار داده شده است اشاره ميکند و ميفرمايد: أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا؛6 آيا كسي كه فاقد حيات بود و ما به او حيات بخشيديم و نوري به او داديم كه راه خود را در اجتماع پيدا كند مانند کسي است که در انواع ظلمتها گرفتار شده و نميتواند از آن بيرون بيايد؟! اين نور همان نور قلب است و الا همه انسانها اعم از مؤمن و کافر از نورهاي مادي بهرهمند ميشوند. آيه ديگر ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَ يَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ.7 اگر ايمان واقعي به پيغمبر پيدا کنيد خدا نوري براي شما قرار ميدهد که راه شما را روشن ميکند. چنين انسانهايي در حيرت و سرگرداني نميمانند و به موقع، وظيفه خود را تشخيص ميدهند. اين مطالب حقايقي است که بايد به آن ايمان داشت و بايد بدانيم که خداوند به باطن انسانِ مؤمن، برکت، معنويت و کمالي مرحمت ميکند که حکم نور را در مقابل ظلمت دارد. اگر انسان در تاريکي شب در جاده خطرناکي بخواهد با خودرو حرکت کند اما آن خودرو چراغ نداشته باشد، طولي نميکشد که از بين ميرود. مسيري هم که باطن انسان بايد به سوي حقيقت بپيمايد نيازمند نور است و خداوند به برخي از بندگان خود اين نور را ميدهد. اما برخي استعداد درک اين نور را در خودشان ميکُشند و لياقت دريافت اين نور را از دست ميدهند و لذا در انواع ظلمتها گرفتار ميشوند.
با توجه به آيات ذکر شده معلوم ميشود که مقصود امام باقر عليهالسلام از نور قلب، يا عين همين حقيقتي است که در اين آيات ذکر شده است يا چيزي از همين نوع است. يکي از آثار نورانيت قلب اين است که انسانْ حق را از باطل تشخيص ميدهد و اين تشخيص براي مؤمن بسيار ارزشمند است. امام باقر سلاماللهعليه براي کسب اين نورانيت راهي را به جابر نشان ميدهند و ميفرمايند: «وَ اسْتَجْلِبْ نُورَ الْقَلْبِ بِدَوَامِ الْحُزْنِ؛ اگر نور قلب ميخواهي حزن دائم داشته باش!»
حزن مطلوب است يا نامطلوب؟
آيا انسان بايد هميشه محزون باشد؟ طبعا انسان محزون، نشاطِ کار و فعاليت ندارد؛ حال آيا خدا خواسته جامعهاي بسازد که همه غمگين و محزون باشند؟ امروزه همه تلاشهايي که در فرهنگ جهاني انجام ميگيرد به خاطر اين است که براي مردم شادي بيافرينند. در علوم انساني، به خصوص روانشناسي، تکيه روي اين است که انسان، شاد پرورش پيدا کند. گويا وجود حزن، غم و اندوه در وجود انسان امر زايد و انحرافي است. اين فرهنگ جهاني است. آيا ما در مقابل اين فرهنگ بايد بگوييم که ما اصلا شادي نميخواهيم و شادي امر بدي است و انسان بايد هميشه محزون باشد؟!
علوم انساني موجود، به خصوص روانشناسي، بقاياي روانشناسي رفتارگراي آمريکايي و غربي است. همه اين علوم بر اساس اصول مادي است و همانطور که مقام معظم رهبري بارها فرمودهاند، براساس مباني ضداسلامي است نه غيراسلامي. اگر بگوييم اسلام طرفدار شادي است، ميگويند: پس شما هم همان سخن ما را ميگوييد. اگر بگوييم اسلام حزن را مدح کرده و انسان بايد هميشه محزون باشد، چنين چيزي واقعا خلاف فطرت است. مگر ما براي محزون بودن آفريده شدهايم؟
حل اين مسأله را بايد از ريشه آن شروع کنيم؛ اصلا حزن چيست و چند نوع است؟ چگونه پيدا ميشود؟ آيا هر حزني مطلوب است؟ آيا هر حزني نامطلوب است؟ حزني که در اين روايت ستايش شده و عاملي براي نورانيت قلب معرفي شده چه حزني است؟ آيا اين حزن با سرورهاي ديگر منافات دارد؟
کار خدا بي حکمت نيست
اولا بر اساس بينش الهي و توحيدي هيچ يک از اموري که خداوند در وجود انسان قرار داده لغو نيست و حکمتي در آن نهفته است. خدا هم خنده و هم گريه را براي انسان آفريده و هر دو در جاي مناسب خود مطلوب و براي انسان لازم و مفيد هستند. همه مشکل اين است که جاي مناسب آنها کجاست. مثلا شهوت حالتي است که انسان را در شرايط عادي تا مرز حيوانيت ميبرد؛ ولي اگر شهوت نباشد نسل انسان منقرض ميشود. بنابراين وجود شهوت نعمتي است که بايد در جاي خود به کار گرفته شود و نبايد بيجا از آن استفاده کرد. پس وجود حالات متضاد در انسانْ مفيد و لازم است و بايد از آنها در مسير تکامل استفاده کرد. قرآن براي دعوت انسانها به خوبيها از وعده و وعيد استفاده ميکند؛ از جمله ميفرمايد: «لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ؛8 کساني که به دستورات الهي عمل کنند در روز قيامت مبتلا به حزن نميشوند.» از اين آيه و آيات نظير آن معلوم ميشود که حزن هميشه حالت مطلوب و خوبي نيست. همچنين ادخال سرور در قلب مؤمن امر پسنديدهاي شمرده شده است. پس شادي براي مؤمن در دنيا هم مطلوب است.
تفاوت بينش الهي با بينش مادي
حال چگونه بايد بين اين مطلب و رواياتي که حزن را مدح کرده است جمع کرد؟ براساس مکاتب غيرتوحيدي هميشه اهداف زندگي در نتايج دنيوي خلاصه ميشود و طبعا چيزهايي که خوشايند انسان است هدف قرار ميگيرند. از اين رو روانشناسان نهايت برنامهاي که براي انسان توصيه ميکنند اين است که هميشه شاد باشد و آن چيزي را خوب بداند که شادي را فراهم ميکند. قرآن از قول ايشان ميفرمايد: إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا.9 روشن است که وقتي انسان به چيزي جز زندگي دنيا فکر نکند به دنبال غم و اندوه دنيا نميرود؛ زيرا خوشي و راحتي براي انسان مطلوب است.
اما در بينش توحيدي همه آنچه در دنياست جنبه ابزاري دارد و خود آن هدف نيست. خوب و بديِ امور دنيوي با تأثيري ارتباط دارد که در زندگي ابدي ميگذارند. همه امور دنيوي به نحوي در سعادت ابدي ما تأثير دارند و هيچ کدام لغو نيستند، اما به شرط آنکه در جاي مناسب خود به کار برده شوند. اگر ما در جاي مناسب خود شاد شويم و در جاي مناسب خود غمگين باشيم در سعادت ابدي ما مؤثر است. پس هم شادي مطلوب است و هم غمگيني، اما به شرط اينکه در جاي خود اعمال شوند. نه حزن اين دنيا ذاتاً نامطلوب است و نه سرور آن. لذا قرآن درباره کساني که شادي اين دنيا را هدف قرار دادهاند و آن را اصيل ميدانند ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ؛10 خدا انسانهايي را که به هيچ چيز جز شادي دنيا نميانديشند دوست نميدارد.» بنابراين اگر نوعي شادي وجود داشت که خنثي بود و نه تأثير مثبت در سعادت ما داشت و نه تأثير منفي، آن شادي مباح است. اما اگر شادي يا حزني در سعادت ابدي ما مؤثر باشد و ما را به رضاي خدا نزديک کند مطلوب است.
حزن براي دنيا يا آخرت؟
حزنهاي ناشي از فوت لذتهاي دنيا هيچ مطلوبيتي ندارد و باعث سعادت انسان نميشود، بلکه مانع سعادت هم ميشود. انسان محزون انرژي براي کار و فعاليت ندارد و در هنگام عبادت هم نميتواند حضور قلب داشته باشد. قطعا چنين حزني در اسلام مطلوب نيست و اصلا به آن سفارش نشده است. اما حزن نسبت به آخرت چه حکمي دارد؟ عوامل مختلفي ميتواند نسبت به آخرت حزن ايجاد کند؛ تفکر در گذشت عمر و از دست رفتن فرصتها، تفکر در ضرري که گناهان براي آخرت انسان دارند و تفکر در محروم بودن از مقامات بالاي اولياي خدا انسان را بسيار محزون ميکند. اين حزنها باعث ميشود که انسان نيروهاي خود را براي استفاده از بقيه فرصتها به کار گيرد و قدر عمرش را بهتر بداند و براي آخرت بهتر کار کند. آيا ميتوان گفت اين حزن مطلوب نيست؟ حزن از گناه و عقوبت آن موجب ميشود که انسان در صدد جبران آن برآيد و سعي در ترک آن کند. اين حزن مطلوب است؛ چراکه باعث فعاليت بيشتر ميشود. اين حزن مثل حزن بر امور دنيا نيست که انسان را افسرده کند، بلکه عاملي براي ترقي انسان است.
اگر انسان يک روز به خاطر از دست رفتن فرصتْ محزون بود، اين حزن باعث ميشود که فردا از عمرش بهتر استفاده کند. حال اگر عين اين حزن، فردا هم باشد باعث ميشود که انسان براي روز بعد هم خود را آماده کند. اگر اين حزن تا روزي که انسان در دنيا هست وجود داشته باشد زمينه را فراهم ميکند تا انسان از هر روز عمر خود استفاده بيشتري ببرد و کمالات بيشتري را کسب کند. بنابراين هر قدر نسبت به گذشته خود محزون باشد عامل بيشتري براي فعاليت، ترقي و تکامل او ميشود. پس مقصود از دوام حزن، چنين حزني است. البته مؤمن وقتي که از اين دنيا برود ديگر حزني نخواهد داشت. قرآن ميفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ.11 ملائکه هنگام مرگ و شايد پيش از آن نازل ميشوند که نترسيد و غمگين نباشيد و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است و بعد از اين در شادي و آرامش مطلق هستيد. مؤمن براي از دست دادن دنيا غمگين نميشود، چراکه نعمتهاي عظيمتري را که خدا براي او مهيا کرده است ميبيند.
خداوند ميفرمايد: حکمت اين که ما قضا و قدر را به شما گوشزد ميکنيم و ميگوييم همه آنچه واقع ميشود در کتابي نوشته شده اين است که: «لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَ لَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ؛12 براى آنچه از دست دادهايد تأسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد.» پس شادي و اندوه دنيا ارزشي ندارد، مگر اينکه وسيلهاي براي سعادت آخرت شوند.
جمع حزن و شادي
حزن براي آخرت هيچ منافاتي با شاديهاي ديگر ندارد. از ويژگيهاي انسان اين است که طوري آفريده شده که گاهي در آن واحد ميتواند هم حزن داشته باشد و هم شادي، و اين چيز عجيبي است. ما از شهادت امام حسين عليهالسلام از اين جهت که امام به بالاترين مقام رسيد شاد هستيم و اين منافات ندارد با اينکه از مصائب وارد شده بر حضرت و اهل بيت ايشان عليهمالسلام بر سروسينه بزنيم و محزون باشيم. از همان گريه هم شاديم. عجيب است؛ انسان ميگريد و از گريه خودش هم شاد است. شاد است که خدا توفيق عزاداري سيدالشهدا عليهالسلام را به او عنايت فرموده است.
حزن براي آخرت با سرورهاي خداپسند هيچ منافاتي ندارد. کسي که وظيفه دنيوي خويش را انجام ميدهد، حتي اموري که لازمه آنها سرور، شادي و لذت دنيا هم هست، در همان حال هم در عمق دلش حزني دارد نسبت به اينکه چرا از کمالات بيشتر اخروي محروم است، کمالاتي که اولياي خدا به آن رسيدهاند.
ارتباط دوام حزن با نور قلب
سؤال ديگر اين بود که دوام حزن چه ارتباطي با نور قلب دارد؟ دانستيم که گاهي جنبه ادراکي دل انسان تيره ميشود و گاه به کوري دل هم ميانجامد. علت اين تيرگي، معصيت و غفلت است و روح همه اينها حب دنياست. حال اگر انسان به ياد مرگ بود و به خاطر از دست دادن فرصتها محزون بود، اين حالت راه وسوسه شيطان را ميبندد و چشمِ دل را بينا و گوش دل را شنوا ميکند و قلب انسان نوراني ميشود. دشمن نور قلب، حب دنيا و آلودگي به معصيتها و لذتهاي دنياست. مقصود از دنيا در اين کلام آن چيزي است که خدا نميپسندد، وگرنه ممکن است لذتي دنيوي واجب باشد و ثواب هم داشته باشد. پس دوام حزن به نورانيت قلب از اين جهت کمک ميکند که انسان را از وسوسههاي شيطان محفوظ ميدارد.
روز نگار 27 تیر ماه
*پذیرش قطعنامه598 توسط ایران *
به دنبال افزایش کمکهای همه جانبه استکبار به رژیم عراق ، به کارگیری وسیع دشمن
ار سلاح شیمایی و نیز سرنگونی هواپیمای مسافر بری ایران توسط آمریکا ،
امام خمینی (ره) در راستای عمل به تکلیف الهی همراه با رعایت مصلحت اسلام و کشور،
در 27 تیر 1367 قطعنامه 598 سازمان ملل متحد مبنی بر خاتمه جنگ بین ایران و عراق را پذیرفتند.
اعمال جمعه آخر ماه شعبان
- از اوقات مهم ماه شعبان ، آخرين جمعه ماه شعبان است . از عبدالسلام بن صالح هروى نقل شده است كه مى گويد: آخرين جمعه شعبان ، به ديدن ابى الحسن على بن موسى الرضا (عليه السلام ) رفتم ، حضرت فرمودند:
«اباصلت ! بيشتر شعبان گذشت و اين آخرين جمعه آن است ؛ سهل انگاريهاى گذشته خود را در اين ماه جبران كن . بسيار دعا و استغفار كن و قرآن بخوان ؛ از گناهانت توبه كن تا وقتى ماه رمضان مى آيد، مخلص براى خدا باشى و هيچ امانتى به گردنت نباشد؛ مگر اين كه آن را رد كنى و هيچ كينه اى از مؤ منى در دلت نباشد مگر اين كه آن را از بين ببرى و از هر گناهى كه انجام مى دهى ، دست بردار. تقوى خدا پيشه كن و در نهان و آشكارت به او توكل كن.»
(که خداوند در قرآن می فرماید):«و كسى كه به خدا توكل كند، خدا براى او كافى خواهد بود».
و در باقيمانده اين ماه ، اين دعا را زياد تكرار كن :
اللهم اءن لم تكن غفرت لنا فى ما مضى من شعبان ، فاغفرلنا فى ما بقى منه .
(خدايا! اگر در اين مدت كه از شعبان گذشته ، ما را نبخشيده اى در مدتى كه از آن مانده ما را بيامرز)؛
زيرا خداوند متعال به احترام ماه رمضان ، در اين ماه افراد زيادى را از آتش رها مى كند. - سه روز آخر شعبان ، فرصت مناسبى است براى كسى كه تمام اين ماه را روزه نگرفته ، تا روزه بگيرد. امام صادق (عليه السلام ) فرمودند: كسى كه سه روز آخر شعبان را روزه بگيرد و آن را به ماه رمضان وصل كند، خداوند روزه دو ماه پى درپى ، براى او مى نويسد.
فضیلت روزه در ماه شعبان
از امام صادق علیه السلام نیز روايت شده است: چون ماه شعبان ميرسيد حضرت زينالعابدين علیه السلام اصحاب خود را جمع ميكردند و ميفرمودند: اي اصحاب من! ميدانيد اين چه ماهي است؟ اين ماه شعبان است، و حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم ميفرمودند شعبان ماه من است، پس در اين ماه براي جلب محبّت پيغمبر خود صلوات الله علیه، و براي تقرّب به سوي پروردگار خويش، روزه بداريد، به خدايي كه جان عليبن الحسين علیه السلام به دست قدرت اوست سوگند ياد ميكنم از پدرم حسينبن علي علیه السلام شنيدم كه فرمود: از اميرالمؤمنين علیه السلام شنيدم: هر كه شعبان را براي جلب محبّت پيامبر، و تقرّب جستن به سوي خداوند روزه بدارد خداوند او را دوست بدارد، و در روز قيامت به كرامتش نزديك نمايد، و بهشت را بر او واجب گرداند. شيخ از صفوان جمّال روايت كرده است كه امام صادق علیه السلام به من فرمود: كساني را كه پيرامون و اطراف تو هستند به روزه ی ماه شعبانوادار كن! گفتم: فدايت شوم! مگر در فضيلت آن چيزي ميبيني؟ فرمود: آري! رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم هرگاه هلال ماه شعبان را ميديد، به منادي دستور ميداد تا در مدينه ندا كنند: اي اهل مدينه! من از جانب رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به سوي شما ارسال شدهام. آن حضرت ميفرمايد: آگاه باشيد! به درستي كه شعبان ماه من است، خدا رحمت كند كسي را كه مرا در ماه من ياري كند (يعني روزه بدارد آن را). سپس امام صادق علیه السلام چنين گفت: اميرالمؤمنين علیه السلام ميفرمود: از هنگامي كه شنيدم منادي رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در ماه شعبان ندا داد، روزه ی شعبان از من فوت نشد، و تا زماني كه زنده هستم به خواست خداوند از من فوت نخواهد شد. پس ميفرمود: روزه ی دو ماه شعبان و رمضان مايه ی توبه و آمرزش خداست.
اعمال مختص ماه شعبان
شب اوّل
دوازده ركعت که در هر رکعت حمد یک مرتبه و یازده مرتبه توحید خوانده شود.
روز اوّل
1- روزه این روز فضیلت بسیار دارد و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده كه هر كه روز اوّل شعبان را روزه بگیرد براى او بهشت واجب میشود.
2- سید بن طاوس از حضرت رسول صَلَّى اللهِ علیه و آله براى كسى كه سه روز اوّل این ماه را روزه بگیرد ثواب بسیارى نقل كرده است.
3- در شبهاى سه روز اول دو ركعت نماز وارد شده که در هر ركعت حمد یك مرتبه و توحید یازده مرتبه خوانده شود.
روز سوّم
روز سوم، روز مباركى است كه امام حسین بن على علیهماالسلام در این روز متولد گشت. از قاسم بن عَلاء همدانى وكیل امام حسن عسكرى علیه السلام نامهای رسیده که مولاى ما امام حسین علیهالسلام در روز پنجشنبه سوم شعبان متولد گشت پس این روز را روزه گرفته شود و دعای ذیل در آن روز خوانده شود.
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فى هذَا الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهادَتِهِ قَبْلَ اْستِهْلالِهِ وَ وِلادَتِهِ بَكَتْهُ السَّماَّء ُوَ مَنْ فیها وَالاْرْضُ وَ مَنْ عَلَیْها وَ لَمّا یَُطَاْ لابَتَیْها قَتیلِ الْعَبْرَةِ وَ سَیِّدِ الاُْسْرَةِ الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ یَوْمَ الْكَرَّةِ الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ وَالشِّفاَّءَ فى تُرْبَتِهِ والْفَوْزَ مَعَهُ فى اَوْبَتِهِ والاْوصِیاَّءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قاَّئِمِهِمْ وَ غَیْبَتِهِ حَتّى یُدْرِكُوا الاْوْتارَ وَ یَثْاَروُا الثّارَ وَ یُرْضُوا الْجَبّارَ وَ یَكُونُوا خَیْرَ اَنْصارٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِمْ مَعَ اْختِلافِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ. اَللّهُمَّ فَبِحَقِّهِمْ اِلَیْكَ اَتَوَسَّلُ وَ اَسْئَلُ سُؤالَ مُقْتَرِفٍ مُعْتَرِفٍ مُسیَّئٍ اِلى نَفْسِهِ مِمَّا فَرَّطَ فى یَوْمِهِ وَ اَمْسِهِ یَسْئَلُكَ الْعِصْمَةَ اِلى مَحَلِّ رَمْسِهِ.
اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ وَاحْشُرْنا فى زُمْرَتِهِ وَ بَوِّئْنا مَعَهُ دارَ الْكَرامَةِ وَ مَحَلَّ الاِقامَةِ. اَللّهُمَّ وَ كَما اَكْرَمْتَنا بِمَعْرِفَتِهِ فَاَكْرِمْنا بِزُلْفَتِهِ وَارْزُقْنا مُرافَقَتَهُ وَ سابِقَتَهُ وَاجْعَلْنا مِمَّنْ یُسَلِّمُ لاِمْرِهِ وَ یُكْثِرُ الصَّلوةَ عَلَیْهِ عِنْدَ ذِكْرِهِ وَ عَلى جَمیعِ اَوْصِیاَّئِهِ وَ اَهْلِ اَصْفِیاَّئِهِ الْمَمْدُودین مِنْكَ بِالْعَدَدِ الاِْثْنَىْ عَشَرَ النُّجُومِ الزُّهَرِ وَالْحُجَجِ عَلى جَمیعِ الْبَشَرِ. اَللّهُمَّ وَهَبْ لَنا فى هذَا الْیَوْمِ خَیْرَ مَوْهِبَةٍ وَ اَنْجِحْ لَنا فیهِ كُلَّ طَلِبَةٍ كَما وَ هَبْتَ الْحُسَیْنَ لِمُحَمَّدٍ جَدِّهِ وَ عاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ وَننْتَظِرُ اَوْبَتَهُ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ .
از امام صادق علیه السلام برای این روز دعایی روایت شده که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا خواندهاند:
اَللّهُمَّ اَنْتَ مُتَعالِى الْمَكانِ عَظیمُ الْجَبَرُوتِ شَدیدُ الِمحالِ غَنِى َُّعنِ الْخَلایِقِ عَریضُ الْكِبْرِیاَّءِ قادِرٌ عَلى ما تَشاَّءُ قَریبُ الرَّحْمَةِ صادِقُ الْوَعْدِ سابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلاَّءِ قَریبٌ إذا دُعیتَ مُحیطٌ بِما خَلَقْتَ قابِلُ التَّوبَةِ لِمَنْ تابَ اِلَیْكَ قادِرٌ عَلى ما اَرَدْتَ وَ مُدْرِكٌ ما طَلَبْتَ وَ شَكُورٌ اِذا شُكِرْتَ وَ ذَكُورٌ اِذا ذُكِرْتَ اَدْعُوكَ مُحْتاجاً وَ اَرْغَبُ اِلَیْكَ فَقیراً وَ اَفْزَعُ اِلَیْكَ خاَّئِفاً وَ اَبْكى اِلَیْكَ مَكْرُوباً وَ اَسْتَعینُ بِكَ ضَعیفاً وَ اَتوَكَّلُ عَلَیْكَ كافِیاً اُحْكُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا (بِالْحَقِّ) فَاِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوابِنا وَ قَتَلُونا و نَحْنُعِتْرَةُ نَبِیِّكَ وَ وَُلَْدُ حَبیبِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللهِ الَّذِى اصطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَائْتَمَنْتَهُ عَلى وَحْیِكَ فَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِكَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .
شب سیزدهم
اولین شب از لَیالى بیض است و كیفیّت نماز امشب و دو شَبِ بعد در ماه رجب گذشت .
اعمال ماه شعبان المعظم
فضیلت ماه شعبان
شعبان ماه بسیار شریفى است و به حضرت سید انبیاء صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله منسوب است و آن حضرت این ماه را روزه مىگرفت و به ماه رمضان وصل مىكرد و مىفرمود شعبان، ماه من است هر كه یك روز از ماه مرا روزه بگیرد بهشت برای او واجب میشود و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است كه چون ماه شعبان فرا میرسید امام زین العابدین علیه السلام اصحاب خود را جمع مىنمود و مىفرمود اى اصحاب من مىدانید این چه ماهى است؟ این ماه شعبان است و حضرت رسول صلى الله علیه و آله مىفرمود شعبان ماه من است پس در این ماه براى جلب محبت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود روزه بدارید. به حقّ آن خدایى كه جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست سوگند یاد مىكنم كه از پدرم حسین بن على علیهماالسلام شنیدم كه فرمود شنیدم از امیرالمؤمنین علیه السلام كه هر كه روزه بگیرد در ماه شعبان براى جلب محبّت پیغمبر خدا و تقرّب به سوى خدا؛ خداوند او را دوست میدارد و در روز قیامت كرامت خود را نصیب او میگرداند و بهشت را براى او واجب میکند.
شیخ از صفوان جمال روایت كرده كه گفت : حضرت صادق علیه السلام به من فرمود كسانى را كه در اطراف تو هستند را بر روزه گرفتن در ماه شعبان ترغیب کن. گفتم فدایت شوم مگر در فضیلت آن چیزى هست؟ فرمود بله همانا كه رسول خدا صلى الله علیه و آله هر گاه هلال ماه شعبان را مىدید به مُنادیى امر مىفرمود كه در مدینه ندا مىكرد: اى اهل مدینه من رسولم از جانب رسول خدا صلى الله علیه و آله به سوى شما. ایشان مىفرماید آگاه باشید همانا شعبان ماه من است پس خدا رحمت كند كسى را كه یارى كند مرا بر ماه من یعنى روزه در آن ماه روزه بگیرد.
سپس از حضرت صادق علیه السلام و ایشان از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرد که مىفرمود: از زمانى كه شنیدم منادى رسول خدا صلى الله علیه و آله ندا كرد در ماه شعبان، ترک نشد از من روزه شعبان و ترک نخواهد شد از من تا مدتى كه حیات دارم ان شاء الله تعالى.
سپس مىفرمود كه روزه دو ماه شعبان و رمضان توبه و مغفرت از خدا است.
اعمال این ماه شریف بر دو قِسم است: اعمال مشتركه و اعمال مختصه .
اعمال مشتركه ماه شعبان
1- هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُاللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ» گفته شود.
2- هر روز هفتاد مرتبه ذکر « اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» گفته شود. و در بعضى روایات “الْحَىُّ الْقَیُّومُ” پیش از “الرَّحْمنُ الرَّحیمُ” است و عمل به هر دو خوبست و از روایات استفاده مىشود كه بهترین دعاها و ذكرها در این ماه استغفار است و هر كس هر روز در این ماه هفتاد مرتبه استغفار كند مثل آن است كه هفتاد هزار مرتبه در ماههاى دیگر استغفار كند.
3- صدقه دادن در این ماه اگرچه به اندازه نصف دانه خرمایى باشد، خوب است و خداوند بدن صدقه دهنده را بر آتش جهنم حرام میکند. از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است كه آن حضرت در باب فضیلت روزه رجب فرمود چرا غافلید از روزه شعبان؟ راوى عرض كرد یابن رسول الله چه ثوابی دارد كسى كه یك روز از شعبان را روزه بگیرد؟
حضرت فرمود به خدا قسم بهشت ثواب اوست.
عرض كرد یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: صدقه دادن و استغفار . هر كس در ماه شعبان صدقه دهد، خداوند آن صدقه را رشد دهد همچنان كه یكى از شما شتر تازه متولد شدهای را تربیت مىكند تا آن كه در روز قیامت به صدقه دهنده برسد در حالتى كه به اندازه كوه اُحُد شده باشد.
4- در کل این ماه هزار بار ذکر « لا اِلهَ اِلا اللهُ وَلا نَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ » را كه ثواب بسیار دارد؛ گفته شود. از جمله آن كه عبادت هزار ساله در نامه عملش نوشته شود.
5- در هر پنجشنبه این ماه دو ركعت نماز اقامه شود؛ که در هر ركعت بعد از حمد، صد مرتبه سوره توحید و بعد از سلام صد بار صلوات فرستاده شود تا حق تعالى هر حاجتى که دارد را برآورد. چه در امور دنیوی و یا در امور معنوی. و نیز روزه این ماه فضیلت بسیار دارد و روایت شده كه در هر روز پنجشنبه ماه شعبان آسمانها را زینت مىكنند. پس ملائكه عرض مىكنند خداوندا بیامرز روزهداران این روز را و دعاى ایشان را مستجاب گردان و در روایت نبوى آمده است كه هر كه روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگیرد حقّتعالى بیست حاجت از حوائج دنیا و بیست حاجت از حاجتهاى آخرت او را برآورد.