چفیه
چفیه یعنی قل هو الله احد
چفیه یعنی اوست الله الصمد
چفیه یعنی پاک و رحمن ورحیم
خالق یکتا و مولای کریم
چفیه یعنی بندگی، یعنی خضوع
چفیه یعنی ،ذکر زیبای رکوع
چفیه یعنی دل، صداقت، نور، دین
معرفت ، ایمان، صفا، عشق و یقین
موسسه روایت سیره شهدا
خاطرات شهید آوینی
مفهوم زیبای آزادی
صدای گنجشكها فضای حیاط را پر كرده بود, بابای مدرسه جارو به دست از اتاقش بیرون آمد. مرتضی! مرتضی! حواست كجاست؟ زنگ کلاس خورده و مرتضی هراسان وارد كلاس شد. آقای مدیر نگاهی به تخته سیاه انداخت. روی آن با خطی زیبا نوشته شده بود: «خلیج عقبه از آن ملت عرب است.» ابروانش به هم گره خورد. هر كس آن را نوشته, زود بلند شود. مرتضی نگاهی به بچههای كلاس كرد. هنوز گنجشكها در حیاط بودند. صدای قناری آقای مدیر هم به گوش میرسید. دوباره در رویا فرو رفت.
یكی از بچهها برخاست: «آقا اجازه! این را «آوینی» نوشته.» فریاد مدیر «مرتضی» را به خود آورد:
«چرا وارد معقولات شدهای؟ بیا دم دفتر تا پروندهات را بزنم زیر بغلت و بفرستمت خانه.»
معلم كلاس جلو آمد و آرام به مدیر چیزی گفت. چشمان مدیر به دانشآموزان دوخته شد. قلیان احساسات كودكانه مرتضی گویای صداقت باطنیاش بود و مدیر …
«سید مرتضی» آرام و بیصدا سرجایش بازگشت. اما هنوز صدای گنجشكان حیاط و قناری آقای مدیر به گوش میرسید. آزادی مفهوم زیبای ذهن كودك شد.
مسئولیت هدایت
همسر شهید همت می گوید: اخلاقم طوری بود که اگر می دیدم کسی خلاف شرع می گوید
با او جر و بحث می کردم .
یک روز بهم گفت: باید با منطق حرف بزنی . بهش گفتم : ولی آدم رو مسخره می کنن.
گفت : می دونی ما در قبال تمام کسانی که راه کج میرن مسئولیم .
حق نداریم با ها شون برخورد تند کنیم. از کجا معلوم که ما توی
انحراف اینها نقش تداشته باشیم ؟
وقتی بهش گفتم : آخه تو کجایی که مقصر باشی؟ گفت چه فرقی می کنه ؟
من نوعی ،برخورد نادرستم ، سهل انگاریم، کوتاهیم ،
همه اینها باعث انحراف میشه.
از کتاب به مجنون گفتم زنده بمان/ ص 41
مواظب حجابت باش
یه دست به چادر و دست دیگه اش به سطل آب بود . بعد از هر چند قدمی می ایستاد ،
سطل را زمین می گذاشت ، چادرش را جلو می کشید و دوباره راه می افتاد.
سعید دوید طرفش همان طور که سرش زیر بود خواست که سطل را به او دهد.
به خانه ی زن که رسیدند ، سعید سطل را زمین گذاشت و قبل از اینکه زن بخواهد تشکری کند، گفت:
مادر جان حجاب واجبه باید بیشتر مواظب حجابتون باشید.
شهید سعید سعیدی
حجاب ،نگاه، شهدا
پیامبر اکرم (ص) فرمودند : بهترین زنان شما، عفیف و پاکدامن شوهر دوست هستند.
خواهرم ! با پشت پا زدن به مدهای غربی و با رعایت هرچه بیشتر حجابت ،
قلب حضرت زهرا (س) را شاد و خون شهدا را پاسداری کن و این
را هم بدان که لزوم حفظ هر چه بیشتر حجاب ، ابدا به معنای
محدود شدن فعالیت های زن نیست، بلکه حضور خواهران مسلمان در صحنه های
مختلف اجتماعی و سیاسی موثر بوده و هست.
شهید محمد رضا تقی آبادی
*حجاب * نگاه*شهدا*
امام صادق (ع)
خداوند به یکی از پیامبران وحی کرد که به مومنان بگو ، در لباس و خوراک و آداب و رسوم ، دشمنان خدا را سر مشق قرار ندهید که اگر چنین کنید شما هم مانند آنان دشمنان خدا محسوب می گردید.
شهید مهدی کازرونی
دستهای کبودش را پشتش پنهان کرد و آمد پیش مادر.از او خواست که فردا به مدرسه بیاد.
مادر هم با عصبانیتاو را فرستاد پیش پدر و گفت این دفعه با پدرت برو! چه قدر بیام ضمانتت را بکنم؟
پدر دستهای قرمز مهدی را تو دستش گرفت و گفت : دوباره به معلمانت گیر دادی؟ مگه نگفتم کاری به کارشون نداشته باش؟
بی حجابند که باشند ، تو درست را بخون، ببین چطور کتکت زدند!
مهدی که هشت سال نداشت گفت :
برای چی باید نگم ، مگه آنها مسلمان نیستند ، مگه تو قرآن نیومده باید حجاب داشته باشند
نگاه و گناه
هر خانواده ای برای خودش رسم و رسومی دارد.ماقبل از عروسی ، مراسمی زنانه برگزار می کنیم که معروف است به پاتختی ، خانم ها جمع می شوند و در حضور عروس و داماد جشن می کیرند.
مراسم شروع شده بود، اما هرچه اصرار می کردیم داخل خانه نمی آمد ! به شوخی گفتم : همه که تو را نمی شناسند، شاید فکر کنند عیب و ایرادی داری! قبول نمی کرد. نمی توانست روبه روی آن همه نامحرم بنشیند. جلوی در ایستاد . می گفت : همین کفایت می کند.
کتاب شهاب، ص 67 از زبان مادر شهید حسن آقاسی زاده
دو نیمه سیب
زمانی ما مثل همیشه ، رسم و رسوم ازدواج زیاد بود.ریخت و
پاش هم که بیدا می کرد.
ولی ما از همان اول ساده شروع کردیم ، خریدمان یک بلوز و دامن
برای من بود و یک کت و شلوار برای مرتضی،
چیز دیگری را لازم نمی دانستم .به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم
هم کاری نداشتیم ، خودمان برای زندگیمان تصمیم می گرفتیم.
همین ها بود که زندگیمان را زیباتر می کرد
همسر شهید سیدسید مرتضی آوینی