غنچه های نجابت
عاقل آن است که اندیشه کند پایان را….
از اول که جامه عفاف به زیبایی و کرامت آراسته است و سفیدی و شفافی عصمت را دارد،نباید گذاشت چرکابه گناه و معصیت بر
آن بپاشد.
از اول باید مواظب بود که پای بیگانه به مزرعه نجابت باز نشود و دست تجاوز به غنچه ها و بوته های نورس عصمت نرسد.
و گرنه…پس از لگدمال شدن گل وجود،اشک و فغان و ندامت،بی ثمر است و آب و آبروی رفته را بر نمی گرداند.
سنگر مقاومت
وقتی حجاب؛سلاح و سنگر باشد؛زنان با حجاب هم مرزبانان عفاف و شرفند.
مهاجمان فرهنگی می کوشند با تضعیف حجاب و ترویج عریانی؛زنان و دختران جامعه را خلع سلاح کنند.کسی که از دشمن و
شیوه های هجوم او آگاه باشد،به این خلع سلاح تن نمی دهد!
کدام رابطه؟
برای شناخت زشتی و زیبایی چهره و لباسمان به «آینه»نگاه می کنیم.
زیبایی و زشتی اخلاق و خصلت ها و عمل های خود را در کدام آینه بنگریم؟
رابطه ما با خودمان،رابطه یک تاجر است با سرمایه اش،رابطه یک کشاورز با زمین و زراعتش،رابطه یک باغبان با گل ها و درخت
هایش،رابطه یک دانش آموز با درس ها و نمره ها و کارنامه اش.
آیا سود می بریم یا زیان؟گل می پروریم یا خار؟
می روییم یا می پژمریم؟
کارنامه ما «قبولی»است یا «رد»؟
جوهر اصلی و بدلی
پیروان آرایش و تجمل،ویترین مد و بوتیک تماشای دیگرانند.
فاقدان کمال سیرت،می کوشند جمال صورت را به تمایش عمومی بگذارند و احساس کمبود شخصیت را جبران کنند.
کسی که جواهر اصلی دارد،به بدلی رو نمی آورد.
دریغ بر کسی که قیمت خود را در چند قطعه طلا یا چند دست لباس بداند.
انتخاب ،نه تحمیل
حجاب یک انتخاب است ،نه تحمیل.
آنان که حجاب را آگاهانه بر می انگزینند ،می خواهند «گوهر عفاف» خود را از تاراج،مصون نگه دارند.
این است که بر انتخاب خود افتخار می کنند و با حرف این و آن،سست و بی انگیزه نمی شوند و تابع جو نمی گردند،چون از
قیمت گوهری که دارند با خبرند.
چشم،دریای هوس
عاقلانه نیست که انسان برای لذت دیگران،عذاب های الهی را برای خود بخرد.
وقتی چشم دریای هوس شود،قایق گناه در آن حرکت می کند و موج عصیان پدید می آید.
رابطه «گناه» و «نگاه»چه قدر است؟
آنان که از تیر نگاه های مسموم پروا نمی کنند،شکار گرگ های هوسران می شوند.
آنگاه ….دست و پازدن ها به جایی نمی رسد.
برای مصون ماندن از «تیر نگاه»چه باید کرد؟
نقاب مهربانی
بانوان و دختران، به خاطر ارزش و کرامتی که دارند،نباید در بازار سوداگران شهوت،خود را به بهای چند نامه و نگاه و لبخند و پیام
بفروشند.
کامجویان دیوسیرت،نقاب مهربانی به چهره می زنند و مدعی عاشقی می شوند،اما وقتی گل عصمت را چیدند و زیبایی کرامت را
از بین بردند،قربانی خود را زیر پای خود له می کنند،یا مثل دستمال مصرف شده ،دور می اندازند.
و…چه خوش باورند ،آنان که تسلیم می شوند.
منطقه ورود ممنوع
کسی که «خط قرمز»های نگاه را نشناسد،به منطقه «ورود ممنوع»وارد می شود و گرفتار می گردد.
مگر به هر چه«دیدنی»است ،باید نگریست؟
چشمی که حریم زندگی شخصی دیگران را مراعات نکند و «هرزه بین»شود،از قیمت می افتد.
نگاه ،گاهی تیر مسموم شیطان است و میان نگاه و گناه،گاهی فاصله اندکی است.
کسی که حریف چشم خود نیست و نگاهش را نمی تواند کنترل کند،چه ادعایی دارد؟