هنر پاک ماندن
چرا برخی از جوانان شرط«احتیاط» را از دست می دهند و خود را در معرض
بارش تیر ها و ترکش های خطر ناک قرار می دهند ؟
آیا این همه افراد ترکش خورده از نگاه مسموم و فلج شده از ارتباط های آلوده و شوم ،
برای عبرت کافی نیست؟
هنرمند کسی است که بتواند در فضای آلوده ، پاک و عفیف بماند و گرنه ،
گناه و آلودگی که هنر نیست و از همه کس بر می آید…
خود فراموشی
هوشیار باشیم که دام های فریب ، جاذبه های گناه ، آنتن های وسوسه گر و فیلم ها وسی دی های دجال گونه ، ایمان و عفاف ما را نربایند.
خدا فراموشی ، خود فراموشی را در پی دارد.
هرکه ارزش خود را نداند ، خویش را حراج می کند و زیر قیمت واقعی می فروشد.
ارزش اجناس دست دوم خیلی پایین تر است.
غنچه های نجابت
عاقل آن است که اندیشه کند پایان را….
از اول که جامه ی عفاف به زیبایی و کرامت آراسته است و سفیدی و شفافی عصمت را دارد،
نباید گذاشت چرکابه ی گناه و معصیت برآن بپاشد.
از اول باید مواظب بود که پای بیگانه به مزرعه ی نجابت باز نشود
و دست تجاوز به غنچه ها و بوته های نورس عصمت نرسد.
و گرنه…. پس از لگد مال شدن گل وجود، اشک و فغان و ندامت، بی ثمر است
و آب و آبروی رفته را بر نمی گرداند.
حیای مریم
زنان خوب،میراث دار عفاف فاطمه و حیای مریم اند ، دریغا که بازیچه ی هوس شوند
و به ویروس گناه ، آلوده گردند.
دزدان ایمان و غارتگران شرف در کمین اند و کوچه وخیابان ، شکارگاه صیادان است.
گوهر عفت و نجابت ، کم ارزش تر از طلاو پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست.
کسی که مراقب سرمایه های ارزشمند خود نباشد ، اگر غارت شد و مورد دستبرد قرار گرفت ،
باید خودش را ملاقات کند.
چشم ، دریای هوس
عاقلانه نیست که انسان برای لذت دیگران، عذاب الهی را برای خود بخرد.
وقتی چشم دریای هوس شود. قایق گناه در آن حرکت می کند و موج عصیان پدید می آورد.
رابطه «گناه »و «نگاه »چه قدر است؟
آنان که از تیر نگاه های مسموم پروا نمی کنند ، شکار گرگ های هوسران می شوند.
آنگاه….دست و پازدن ها به جایی نمی رسد.
برای مصون ماندن از« تیرنگاه »چه باید کرد؟
ماهاتما گاندی(رهبر انقلاب هند)
زن با اینکه به ظاهر درصدد آزادی برآمد ولی در خطر جدیدی قرار گرفت و آن خطر بازیچه قرار گرفتن و وسیله هوسرانی های مرد شدن است.
من ترجیح می دهم که نسل انسان نابود شود تا اینکه بماند و با تبدیل زن یا ظریفترین مخلوق الهی به یک وسیله عیاشی و شهوترانی مرد ، از هر حیوانی پست تر گردد.
رهنمود
جایگاه مروارید در صدف است
و من آن مرواریدم که حریم خود را با صدف حجاب حفظ خواهم کرد.
پشت دیوار ندامت
آنکه «کودک عفاف» را جلوی صدها گرگ گرسنه می برد و به تماشا می گذارد.
آنکه «یوسف زیبایی » را به چند سکه تقلبی و بدلی می فروشد ،.
آنکه بدون« لباس تقوا »به صحنه شعله ور گناه می رود.
روزی هم پشت دیوار ندامت می نشیند و اشک ندامت بر دامن حسرت میریزد.
سرانجام هم در آخرت ، در آتش بی پروایی و بی تقوایی خود خواهد سوخت.
آیا دیدن این همه طعمه های تباه شده وپشیمان کافی نیست که دیگران این راه را دوباره تجربه نکنند؟